کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: مقتل


وصیت های امام حسن مجتبی علیه السلام

درباره : امام حسن مجتبی علیه السلام
منبع : بحار الأنوار، المجلسي ،ج‏ ۴۴،ص:۱۵۲

در كتاب امالى شيخ طوسى روايت می‌كند كه امام حسين علیه‌السلام در آن مرضى كه امام حسن از دنيا رفت نزد امام حسن علیه‌السلام آمد و به آن حضرت فرمود: حال خود را چگونه می‌بينى؟ فرمود: خود را در اولين روز آخرت و آخرين روز دنيا می‌بينم. بدان كه من بر اجل خود سبقت نخواهم گرفت. بر پدر و جدم وارد می‌شوم در حالى كه فراق تو و برادران تو و محبين را دوست ندارم. آنگاه فرمود استغفر اللَّه و اتوب اليه از اين سخنى كه گفتم. بلكه محبت ملاقات رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم، پدرم على بن ابى طالبعليه السّلام ، مادرم زهراء، حمزه و جعفر علیه‌السلام را دارم. خدا جبران هر هلاك شده را می‌كند و به هر مصيبتى تعزيت می‌گويد و هر فوت‏ شدهاى را درك می‌نمايد.


اى برادر! من جگر خود را در ميان طشت ريخته ‏ام، من می‌دانم چه كسى اين عمل را با من انجام داده و از كجا آمده. اى برادر! تو با او چه خواهى كرد؟ امام حسين علیه‌السلام فرمود: بخدا كه او را خواهم كشت. فرمود: من تو را از او آگاه نخواهم كرد تا اينكه پيغمبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را ديدار نمايم. اى حسينم! اكنون وصيت نامه مرا بنويس :اين وصيت نامه حسن بن على است كه براى برادرش حسين علیه‌السلام نوشته. وصيت حسن اين است كه به  يگانگى خدا شهادت ميدهد، خدا را آن طور كه بايد و شايد عبادت می‌كند، خدا در سلطنت خود شريك ندارد، دوستى از لحاظ ذلت ندارد، خدا است است كه هر چيزى را آفريده و آن را به نحو مخصوصى اندازه ‏گيرى كرده خدا براى اينكه مورد پرستش و سپاسگزارى قرار بگيرد از هر كسى سزاوارتر است، كسى كه خدا را مطيع باشد هدايت می‌شود، كسى كه خدا را معصيت نمايد گمراه خواهد شد، كسى كه بسوى او باز گردد هدايت می‌شود.

اى حسينم! من در باره اهل بيت خود و فرزندانم و اهل بيت تو بتو سفارش می‌كنم كه از بدرفتارى آنان درگذرى و نيكو كارى آنان را بپذيرى و براى ايشان چون پدرى باشى، مرا نزد پيغمبر اكرم دفن كن، زيرا من به آن حضرت و خانه‏ اش از آن افرادى كه بدون اجازه آن حضرت وارد خانهاش شدند سزاوارترم، چون كه بعد از آن بزرگوار كتابى براى آنان نازل نشده. خدا در قرآن مجيد (سوره احزاب، آيه- ۵۳) ميفرمايد: اى افرادى كه ايمان آورده ‏ايد! بدون اجازه داخل خانه ‏هاى پيغمبر نشويد! بخدا قسم آنان در زمان حيات پيامبر خدا مجاز نبودند بدون اجازه داخل خانه ‏هاى آن بزرگوار شوند و بعد از فوت هم يك چنين اجازه ‏اى براى ايشان نيامده است. ولى ما چون وارث پيامبر اعظم اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم مي باشيم بعد از آن حضرت، حق تصرف داريم. ولى اگر آن زن (يعنى عايشه) مانع تو شود تو را بحق خدا و آن قرابتى كه خدا با رسول خود براى تو قرار داده قسم می‌دهم كه مبادا حتى بقدر يك خون حجامت از براى من خونريزى نمائى، تا اينكه پيامبر خدا را ملاقات نمائيم و راجع به آن ظلم و ستمى كه مردم بعد از آن حضرت بما كردند مخاصمه كنيم و آن بزرگوار را آگاه نمائيم. اين بفرمود و شهيد شد.

ابن عباس مي گويد: امام حسين علیه‌السلام مرا با عبداللَّه جعفر و على بن عبد اللَّه ابن عباس خواست و بما فرمود: پسر عموى خود را غسل دهيد، ما بدن امام حسن علیه‌السلام را غسل داديم، حنوط كرديم، كفن نموديم، آنگاه آن را از مغسل خارج و داخل مسجد كرديم و نماز بر بدنش خوانديم، سپس امام حسين علیه‌السلام دستور داد تا در خانه را باز نمايند، ولى مروان بن حكم و آل ابو سفيان و اشخاصى كه از فرزندان عثمان ابن عفان در آنجا حضور داشتند ممانعت كردند و گفتند: عثمان شهيد در بدترين مكان يعنى بقيع دفن شود و حسن عليه السّلام نزد پيامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم دفن گردد!؟ ابداً چنين موضوعى عملى نخواهد شد مگر اينكه نيزه و شمشيرهائى در بين ما شكسته شوند و تيرهائى تمام گردند.

امام حسين علیه‌السلام فرمود: آرى، به حق آن خدائى كه مكه را محترم شمرده حسن بن على علیه‌السلام كه فرزند فاطمه است برسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم سزاوارتر است از آن افرادى كه (يعنى ابو بكر و عمر) بدون اجازه داخل خانه آن حضرت شدند بخدا قسم امام حسن عليه السّلام از آن كسى كه مرتكب خطاهائى و باعث تبعيد ابو ذر گرديد به پيغمبر خدا نزديكتر و سزاوارتر است. همان كسى كه با عمار و عبد اللَّه انجام داد آن عملى را كه نبايد انجام بدهد. همان كسى كه تبعيد شده پيغمبر خدا را پناه داد. ولى شما بعد از او امير شديد و دشمنان و فرزندان ايشان تابع شما شدند. سپس ما جنازه امام حسن علیه‌السلام را آورديم و نزد قبر مادرش (منظور فاطمه بنت اسد است) دفن كرديم.

ابن عباس می‌گويد: من اولين كسى بودم كه باز گشتم. ناگاه سر و صداهائى شنيدم، می‌ترسيدم امام نسبت به جنگ با افرادى می‌آيند تعجيل نمايد. آنگاه شخصى را ديدم كه فتنه و شر از او احساس می‌نمودم، وقتى او جلوتر از همه آمد ديدم وى عايشه است كه با چهل سوار می‌آيد، او بر استرى زين كرده سوار و بر همه مقدم و آنان را به جنگ امر می‌كرد.

هنگامى كه چشم عايشه به من افتاد گفت: اى پسر عباس! نزد من بيا! نزد من بيا! شما در دنيا جرأت پيدا كرده و هر مرتبه پس از ديگرى مرا اذيت می‌كنيد! می‌خواهيد شخصى را داخل خانه من بكنيد كه من وى را دوست ندارم!! من در جوابش گفتم: وا مصيبتاه! يك روز بر استر سوار می‌شوى و يك روز بر شتر! در نظر دارى نور خدا را خاموش كنى! با دوستان خدا ميجنگى، بين‏ رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و حبيبش (يعنى امام حسن علیه‌السلام) حائل می‌شوى و نمی‌گذارى جنازه وى را نزد جدش دفن كنند! بازگرد! زيرا خدا كار را درست كرد جنازه امام حسن علیه‌السلام را نزد مادرش (فاطمه بنت اسد) بخاك سپردند، بخدا قسم كه امام حسن علیه‌السلام به لطف خدا نزديك و شما از خدا دور شديد! وا مصيبتاه! برگرد، آنچه را كه تو را خوشحال ميكند ديدى. ابن عباس می‌گويد: عايشه با صوتى خشمناك متوجه من شد و با بلندترين صدا فرياد زد: آيا جنگ جمل را فراموش ننموده ‏ايد! اى پسر عباس! شما افرادى كينه ورز هستيد! من گفتم: آرى و اللَّه، اهل آسمانها هم جنگ جمل را فراموش نكرده‏ اند، پس چگونه می‌شود اهل زمين آن را فراموش نمايند. سپس عايشه در حالى بازگشت اين شعر را می‌خواند:

عصاى خود را انداخت و بمسافرت نرفت.               همچنان كه بوسيله آمدن مسافر چشمش روشن می‌شود.

متن عربی روایت: الأمالي للشيخ الطوسي الْمُفِيدُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ بِلَالٍ عَنْ مُزَاحِمِ بْنِ عَبْدِ الْوَارِثِ بْنِ عَبَّادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زَكَرِيَّا الْغَلَابِيِّ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ بَكَّارٍ عَنْ أَبِي بَكْرٍ الْهِلَالِيِّ عَنْ عِكْرِمَةَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ الْغَلَابِيُّ وَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْوَاسِطِيُّ عَنْ عُمَرَ بْنِ يُونُسَ عَنِ الْكَلْبِيِّ عَنْ أَبِي صَالِحٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ وَ حَدَّثَنَا عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ الْفَضْلِ الطَّائِيُّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ عُمَرَ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیه‌السلام عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَلَّامٍ الْكُوفِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْوَاسِطِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ صَالِحٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ الصَّلْتِ قَالا حَدَّثَنَا عُمَرُ بْنُ يُونُسَ الْيَمَامِيُّ عَنِ الْكَلْبِيِّ عَنْ أَبِي صَالِحٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: دَخَلَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ علیه‌السلام عَلَى أَخِيهِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ علیه‌السلام فِي مَرَضِهِ الَّذِي تُوُفِّيَ فِيهِ فَقَالَ لَهُ كَيْفَ تَجِدُكَ يَا أَخِي- قَالَ أَجِدُنِي فِي أَوَّلِ يَوْمٍ مِنْ أَيَّامِ الْآخِرَةِ- وَ آخِرِ يَوْمٍ مِنْ أَيَّامِ الدُّنْيَا وَ اعْلَمْ أَنِّي لَا أَسْبِقُ أَجَلِي- وَ إِنِّي وَارِدٌ عَلَى أَبِي وَ جَدِّي علیه‌السلام عَلَى كُرْهٍ مِنِّي لِفِرَاقِكَ وَ فِرَاقِ إِخْوَتِكَ- وَ فِرَاقِ الْأَحِبَّةِ وَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِنْ مَقَالَتِي هَذِهِ وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ- بَلْ عَلَى مَحَبَّةٍ مِنِّي لِلِقَاءِ رَسُولِ اللَّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم وَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیه‌السلام وَ أُمِّي فَاطِمَةَ- وَ حَمْزَةَ وَ جَعْفَرٍ وَ فِي اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَفٌ مِنْ كُلِّ هَالِكٍ- وَ عَزَاءٌ مِنْ كُلِّ مُصِيبَةٍ وَ دَرَكٌ مِنْ كُلِّ مَا فَاتَ- رَأَيْتُ يَا أَخِي كَبِدِي فِي الطَّشْتِ- وَ لَقَدْ عَرَفْتُ مَنْ دَهَا بِي وَ مِنْ أَيْنَ أُتِيتُ- فَمَا أَنْتَ صَانِعٌ بِهِ يَا أَخِي فَقَالَ الْحُسَيْنُ علیه‌السلام أَقْتُلُهُ وَ اللَّهِ- قَالَ فَلَا أُخْبِرُكَ بِهِ أَبَداً حَتَّى نَلْقَى رَسُولَ اللَّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم وَ لَكِنِ اكْتُبْ يَا أَخِي- هَذَا مَا أَوْصَى بِهِ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ إِلَى أَخِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ علیه‌السلام أَوْصَى أَنَّهُ يَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ- وَ أَنَّهُ يَعْبُدُهُ حَقَّ عِبَادَتِهِ لَا شَرِيكَ لَهُ فِي الْمُلْكِ- وَ لَا وَلِيَّ لَهُ مِنَ الذُّلِّ- وَ أَنَّهُ خَلَقَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِيراً- وَ أَنَّهُ أَوْلَى مَنْ عُبِدَ وَ أَحَقُّ مَنْ حُمِدَ- مَنْ أَطَاعَهُ رَشَدَ وَ مَنْ عَصَاهُ غَوَى وَ مَنْ تَابَ إِلَيْهِ اهْتَدَى- فَإِنِّي أُوصِيكَ يَا حُسَيْنُ بِمَنْ خَلَّفْتُ مِنْ أَهْلِي وَ وُلْدِي- وَ أَهْلِ بَيْتِكَ أَنْ تَصْفَحَ عَنْ‏ مُسِيئِهِمْ- وَ تَقْبَلَ مِنْ مُحْسِنِهِمْ وَ تَكُونَ لَهُمْ خَلَفاً وَ وَالِداً- وَ إِنْ تَدْفِنِّي مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فَإِنِّي أَحَقُّ بِهِ وَ بِبَيْتِهِ- مِمَّنْ أُدْخِلَ بَيْتَهُ بِغَيْرِ إِذْنِهِ وَ لَا كِتَابَ جَاءَهُمْ مِنْ بَعْدِهِ- قَالَ اللَّهُ فِيمَا أَنْزَلَهُ عَلَى نَبِيِّهِ فِي كِتَابِهِ- يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ- إِلَّا أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ  فَوَ اللَّهِ مَا أَذِنَ لَهُمْ فِي الدُّخُولِ عَلَيْهِ فِي حَيَاتِهِ بِغَيْرِ إِذْنِهِ- وَ لَا جَاءَهُمُ الْإِذْنُ فِي ذَلِكَ مِنْ بَعْدِ وَفَاتِهِ- وَ نَحْنُ مَأْذُونٌ لَنَا فِي التَّصَرُّفِ فِيمَا وَرِثْنَاهُ مِنْ بَعْدِهِ- فَإِنْ أَبَتْ عَلَيْكَ الِامْرَأَةُ- فَأَنْشُدُكَ اللَّهَ بِالْقَرَابَةِ الَّتِي قَرُبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْكَ- وَ الرَّحِمِ الْمَاسَّةِ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم أَنْ تُهَرِيقَ فِيَّ مِحْجَمَةً مِنْ دَمٍ- حَتَّى نَلْقَى رَسُولَ اللَّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فَنَخْتَصِمَ إِلَيْهِ- وَ نُخْبِرَهُ بِمَا كَانَ مِنَ النَّاسِ إِلَيْنَا بَعْدَهُ ثُمَّ قُبِضَ علیه‌السلام قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ فَدَعَانِي الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ علیه‌السلام وَ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ جَعْفَرٍ وَ عَلِيَّ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ- فَقَالَ اغْسِلُوا ابْنَ عَمِّكُمْ فَغَسَّلْنَاهُ- وَ حَنَّطْنَاهُ وَ أَلْبَسْنَاهُ أَكْفَانَهُ- ثُمَّ خَرَجْنَا بِهِ حَتَّى صَلَّيْنَا عَلَيْهِ فِي الْمَسْجِدِ- وَ إِنَّ الْحُسَيْنَ أَمَرَ أَنْ يُفْتَحَ الْبَيْتُ- فَحَالَ دُونَ ذَلِكَ مَرْوَانُ بْنُ الْحَكَمِ وَ آلُ أَبِي سُفْيَانَ- وَ مَنْ حَضَرَ هُنَاكَ مِنْ وُلْدِ عُثْمَانَ بْنِ عَفَّانَ وَ قَالُوا- يُدْفَنُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه‌السلام الشَّهِيدُ الْقَتِيلُ ظُلْماً بِالْبَقِيعِ بِشَرِّ مَكَانٍ- وَ يُدْفَنُ الْحَسَنُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ- لَا يَكُونُ ذَلِكَ أَبَداً حَتَّى تُكْسَرَ السُّيُوفُ بَيْنَنَا- وَ تَنْقَصِفَ الرِّمَاحُ وَ يَنْفَدَ النَّبْلُ- فَقَالَ الْحُسَيْنُ علیه‌السلام أَمَا وَ اللَّهِ الَّذِي حَرَّمَ مَكَّةَ- لَلْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ علیه‌السلام وَ ابْنُ فَاطِمَةَ أَحَقُّ بِرَسُولِ اللَّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم وَ بِبَيْتِهِ مِمَّنْ أُدْخِلَ بَيْتَهُ بِغَيْرِ إِذْنِهِ- وَ هُوَ وَ اللَّهِ أَحَقُّ بِهِ مِنْ حَمَّالِ الْخَطَايَا مُسَيِّرِ أَبِي ذَرٍّ رَحِمَهُ اللَّهُ- الْفَاعِلِ بِعَمَّارٍ مَا فَعَلَ وَ بِعَبْدِ اللَّهِ مَا صَنَعَ الْحَامِي الْحِمَى- الْمُؤْوِي لِطَرِيدِ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وآله وسلم لَكِنَّكُمْ صِرْتُمْ بَعْدَهُ الْأُمَرَاءَ- وَ تَابَعَكُمْ عَلَى ذَلِكَ الْأَعْدَاءُ وَ أَبْنَاءُ الْأَعْدَاءِ- قَالَ فَحَمَلْنَاهُ فَأَتَيْنَا بِهِ قَبْرَ أُمِّهِ فَاطِمَةَ ع- فَدَفَنَّاهُ إِلَى جَنْبِهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَ أَرْضَاهُ‏

قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ وَ كُنْتُ أَوَّلَ مَنِ انْصَرَفَ فَسَمِعْتُ اللَّغَطَ  وَ خِفْتُ أَنْ يُعَجِّلَ الْحُسَيْنُ علیه‌السلام عَلَى مَنْ قَدْ أَقْبَلَ- وَ رَأَيْتُ شَخْصاً عَلِمْتُ الشَّرَّ فِيهِ فَأَقْبَلْتُ مُبَادِراً- فَإِذَا أَنَا بِعَائِشَةَ فِي أَرْبَعِينَ- رَاكِباً عَلَى بَغْلٍ مُرَحَّلٍ تُقَدِّمُهُمْ وَ تَأْمُرُهُمْ بِالْقِتَالِ- فَلَمَّا رَأَتْنِي قَالَتْ إِلَيَّ إِلَيَّ يَا ابْنَ عَبَّاسٍ- لَقَدِ اجْتَرَأْتُمْ عَلَيَّ فِي الدُّنْيَا تُؤْذُونَنِي مَرَّةً بَعْدَ أُخْرَى- تُرِيدُونَ أَنْ تُدْخِلُوا بَيْتِي مَنْ لَا أَهْوَى وَ لَا أُحِبُّ- فَقُلْتُ وَا سَوْأَتَاهْ يَوْمٌ عَلَى بَغْلٍ وَ يَوْمٌ عَلَى جَمَلٍ- تُرِيدِينَ أَنْ تُطْفِئِي نُورَ اللَّهِ وَ تُقَاتِلِي أَوْلِيَاءَ اللَّهِ- وَ تَحُولِي بَيْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ بَيْنَ حَبِيبِهِ أَنْ يُدْفَنَ مَعَهُ- ارْجِعِي فَقَدْ كَفَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْمَئُونَةَ- وَ دُفِنَ الْحَسَنُ علیه‌السلام إِلَى جَنْبِ أُمِّهِ- فَلَمْ يَزْدَدْ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى إِلَّا قُرْباً- وَ مَا ازْدَدْتُمْ مِنْهُ وَ اللَّهِ إِلَّا بُعْداً- يَا سَوْأَتَاهْ انْصَرِفِي فَقَدْ رَأَيْتِ مَا سَرَّكِ- قَالَ فَقَطَبَتْ فِي وَجْهِي وَ نَادَتْ بِأَعْلَى صَوْتِهَا- أَ وَ مَا نَسِيتُمُ الْجَمَلَ يَا ابْنَ عَبَّاسٍ إِنَّكُمْ لَذَوُو أَحْقَادٍ- فَقُلْتُ أَمَ وَ اللَّهِ مَا نَسِيَتْهُ أَهْلُ السَّمَاءِ- فَكَيْفَ تَنْسَاهُ أَهْلُ الْأَرْضِ فَانْصَرَفَتْ وَ هِيَ تَقُولُ-               فَأَلْقَتْ عَصَاهَا وَ اسْتَقَرَّتْ بِهَا النَّوَى-             كَمَا قَرَّ عَيْناً بِالْإِيَابِ الْمُسَافِر

بحار الأنوار، المجلسي ،ج‏ ۴۴،ص: ۱۵۲